
یکی از قسمتهای مهم سخنرانی، داستانگویی است که تأثیر زیادی در جذب مخاطب و انتقال محتوا به شنونده دارد.
بهترین شیوه انتقال محتوای آموزشی = داستانگویی
چرا داستان؟
انسان بهطورمعمول عاشق داستانهاست؛ به خاطر همین موضوع است که در همه جای دنیا رسم است که بزرگترها برای بچهها داستان تعریف میکنند و بچهها نیز مشتاقانه گوش فرا میدهند. زمانی نیز که بزرگتر میشویم، دنبال فیلمهای سریالی و داستانی هستیم و بااطلاع از این موضوع که بسیاری از این فیلمها و داستانها فقط ساخته ذهن خلاق فیلمنامهنویسهاست، مشتاقانه پای آنها مینشینیم و معمولاً جزء لذت، چیز دیگری عایدمان نمیشود.
در داستانها، شنونده مشتاق دنبال کردن موضوع بوده و کاملاً به ما گوش میدهد. همچنین مدل مغز همه ما و درنتیجه شنونده، همجهت با داستان است. مخاطب زمانی که داستان میشنود نیازی بهصرف انرژی و دقت بالا ندارد و ما میتوانیم با بهرهگیری از داستان در لابهلای محتواهای سنگین سخنرانیهایمان، انرژی ازدسترفتهٔ مخاطبینمان را احیا کنیم تا با توان و دقت بیشتری ما را همراهی کنند.
نکته:
در داستانها مخاطب دنبال دلیل نیست. به همین دلیل کار سخنران سادهتر میشود.
ایجاد صمیمیت دوطرفه توسط داستان
در داستانها ما میتوانیم از زندگی شخصی، خاطرات و اتفاقاتی که برای خودمان رخداده است، بگوییم. ما معمولاً خاطرات افرادی را شنیدهایم که با آنها رابطه صمیمی داریم و بیان خاطراتمان برای مخاطب، شرایطی را ایجاد میکند که بهطور ناخودآگاه مخاطب با ما احساس نزدیکی کند.
همچنین شروع با یک داستان خوب، در ابتدای سخنرانی میتواند یخشکنی کرده و گارد مخاطبینمان را به نفع ما باز کند.
کودکان مورد آزمایش در یک پژوهش پس از گوش کردن یک داستان، تصاویر شنیداری، بویایی، بساوایی و چشایی را هم تجربه کرده بودند.
چگونه داستان بگوییم؟
بهطورکلی داستانها یک چهارچوب کلی دارند و رعایت نکردن این موارد، نهتنها مخاطب را جذب نمیکند، بلکه ذهن مخاطب را از موضوع اصلی نیز دور میکند. این موارد به شرح زیر است:
فضا و کلیت داستان
در داستانهایی که میگوییم باید فضا و چهارچوب آن داستان را مشخص کنیم. بهعنوانمثال اگر میخواهیم در مورد شنا کردن خودمان صحبت کنیم، قبل از اصل موضوع این موارد را مشخص کنیم: سه سال پیش در فصل پاییز که سوز سردی هم میآمد در غروب آفتاب در منطقه عباسآباد به دریا زدیم.
در مورد کی یا چی؟
اگر میخواهیم در مورد شخصی خاص صحبت کنیم، سن و سال، حالات چهره و هیکل و شخصیت، نسبت آن با ما یا شخصی مهم و هر چیزی که مخاطب بتواند بهطور واضح آن شخص را تصور کند بگوییم. در غیر این صورت خود مخاطب در ذهن خود این شرایط را میسازد و در ادامه اگر حرفهای شما با تصویری که فرد در ذهن خودساخته مغایرت داشته باشد، درک مطلب برایش سخت میشود.
ربط موضوعات داستان به هم
اگر داستان را تکهتکه تعریف کنیم و موضوعات ربطی به هم نداشته باشد، مخاطب بهره کافی را از داستان نمیبرد و داستان شما نتیجه عکس داده و اعتبارمان را پیش آن کم میکند.
چه داستانهایی بگوییم؟
داستان مناسب، داستانی است که حرفی برای گفتن دارد و این حرف را نیز به بهترین شکل ممکن به شنونده میرساند. هم از تخیل بهره میبرد و هم به مخاطب چیزی میدهد و از همه مهمتر به موضوع مرتبط باشد.
لحن و حرکات گوینده داستان در هنگام پایان دادن به آن؛ آرامبخش باشد و در گوش دادن و برانگیختن نیز با مخاطبین همراه باشد.
تجربه شخصی
من معمولاً حافظه خوبی نداشته و در سخنرانیهایم دچار فراموشی میشدم، ولی زمانی که به اهمیت داستانها در سخنرانی پی بردم، سعی کردم متن سخنرانی را همیشه با داستانی از زندگی خود بیان کنم. بعد متوجه شدم که زمانی که این خاطرات را بیان میکنم کمتر دچار فراموشی میشوم یا اصلاً در دام فراموشی نمیافتم. دلیل این موضوع این است که ممکن نیست ما خاطراتمان را فراموش کنیم و این خاطرات در ذهن ما نقش بستهاند. پس استفاده از داستانها و خاطرات علاوه بر مواردی که قبلاً گفته شد، فواید دیگری نیز دارد.
نوشته شده توسط: علی اسماعیلی